مووی کاتیج

يک ژنرال روس که دست در دست مافياي اين کشور دارد، سلاحي سري موسوم به «چشم طلايي» را از سيستم ماهواره ي نظامي روسيه مي دزدد. ربايندگان «چشم طلايي» با استفاده از توانايي هاي اين ابزار سعي در گرفتن باجي کلان از جهانيان را دارند، تا اين که «جيمز باند» (برازنان) به مصاف شان فرستاده مي شود...

داستان دو برادر که به همراه پدرشان که سعی دارد از آنها در برابر تهدید بیگانگان محافظت کند، پا در مسیر ماجراجویی می گذارند.

"شارلوت" دختر 18 ساله و خوبی است که خواب های وحشتناکی می بیند. این خواب ها درباره یک خون آشام است. "شارلوت" شروع به تعقیب می کند و خون آشام او را به همراه خود می برد تا با هم زندگی ابدی داشته باشند...

داستان این فیلم درباره فردی میلیاردر و باهوش به نام کارل دورانت می باشد که بر روی کوسه های بزرگ تحقیق و آزمایش می کند که به زودی منجر به تشکیل گروهی از دانشمندان برای یک آزمایش مهم می شود و...

یک کهنه سرباز به نام کلیر همیلتون که اکنون با فرزندش چارلی زندگی آرامی دارند ، هنگامی که به طور ناگهانی پسرش ربوده می‌شود به دنبال افرادی می‌رود که چارلی را ربوده‌اند و همچنین انتقام سختی از آنها بگیرد و…

استالونه نقش یک پلیس را دارد که پس از دیدن صحنه های وحشیانه به کار خود بازگردانده میشود و برای درمان به یک کلینیک ناتوانی برده میشود و در آنجا متوجه میشود که …

پس از اینکه یک مامور حرفه ای در حین رفتن به یک منطقه ی نامعلوم از دنیا می رود ، سازمانی که او برایشان کار می کرد ، در یافتن محل حضور او به مشکل بر می خورند و به همین منظور مجبور می شوند از طریق تزریق خاطرات او به یک زندانیِ خطرناک ، به دنبال رسیدن به هدفشان باشند. اما …

امیلی جنگینز (رنی زلوگر) یک مددکار اجتماعی است که به کار خودش صمیمانه عشق می ورزد. امیلی گرچه با مقوله ی خشونت های خانوادگی آشنایی کامل دارد اما زمانی که رسیدگی به پرونده ی شماره ی ۳۹ را که مربوط به دختر ده ساله ای به اسم لیلیت سولیوان می شود...

متل دورافتاده ای در اوکلاهما. «آگنس وایت» (جاد) زن پیشخدمتی است با یک گذشته ی ناخوشایند. دوست و هم کار «آگنس»، زنی با هم جنس خواه (کالینز)، او را با «پیتر اوانز» (شانن) آشنا می کند. «پیتر» سربازی از جنگ ]خلیج فارس[ برگشته، دچار پارانویا و ترس از حشرات است. با این همه «آگنس» خیلی زود با «پیتر» رابطه برقرار می کند و به دنیای کابوس گونه ی او وارد می شود...

روایت نویسنده ای نابینا بنام «هری» ( هومار ) است که ۱۴ سال قبل در تصادف رانندگی علاوه بر بینایی، عشق خود «لنا» ( کروز ) را از دست داده است...