مووی کاتیج

چهار داستان وابسته به عشق و غرایض انسانی از دوران مختلف تاریخی...

یک آسیب مغزی باعث می‌شود یک زن دچار مقدار خارق‌العاده‌ای اعتماد به نفس شده و باور کند بسیار جذاب و دلربا است...

بنجامین بری متخصص تبلیغات که مورد علاقه خانم‌ها می‌باشد، برای برنده شدن در یک رقابت شرط می‌بندد که می‌تواند کاری کند یک زن در طول 10 روز عاشق او شود...

دختری در ابتدای جوانی به یک فالگیر و کف بین برخورد می‌کند و در زندگی در می‌یابد که سرنوشت او همان است که رقم خورده بود و به سرنوشت اعتقادی عمیق پیدا می‌کند تا آن‌جا که در مقابل سرنوشت تسلیم شده و مقاومت نمی‌کند. این داستان داستان عشق سه نفره، دو زن و یک مرد می‌باشد که در سالهای 1930 در انگلیس اتفاق افتاده و جنگ جهانی دوم و اسپانیا و مقاومت فرانسه نیز قسمتی از داستان است.

فیلم در مورد یک زن نیویورکی است که در واقع هیچ خانه‌ای ندارد، و برای یک شرکت رقص کار می‌کند، در حالی که واقعا یک رقاص نیست، با این حال سعی می‌کند که در رویاهایش زندگی کند...

در یک آرمان‌شهر که احساساتی وجود ندارد، دو نفر پس از اینکه یک بیماری موجب می‌شود احساسات و عواطفشان را به دست آوردند، عاشق یکدیگر می‌شوند و همین موضوع باعث ایجاد تنش میان آن‌ها و جامعه‌شان می‌شود.

داستان درباره زندگی جوانی است که با فعالیت در کار روزنامه مدرسه شور و امید دوباره‌ای می‌گیرد…

یک شاعر به یک دانشجو هنر که نسبت به سبک زندگی‌ و اعتیاد وی به مواد مخدر تمایلات شدیدی را نشان می‌دهد، علاقه‌مند می‌شود و طولی نمی‌کشد تا رابطه‌ احساسی میان آن‌ها شکل بگیرد.

داستان فیلم در سال 1818 در لندن اتفاق می‌افتد.جایی که جان کیت شاعر جوان انگلیسی عاشق دخترک همسایه‌ی منزلش فانی براون می‌شود. این دو روز به روز بر شدت علاقه‌شان بر یکدیگر افزوده می‌شود. اما مشکلاتی نیز در این بین وجود دارد و آن بیماری لاعلاجی است که شاعر جوان به آن مبتلا است و درمانی ندارد و به‌زودی خواهد مرد. این بیماری موجب می‌شود تا خانواده‌ی دخترک نگران آینده‌ی دخترشان باشند و از او می‌خواهند که به عشقش با جان خاتمه دهد اما رابطه‌ی بین این دو بسیار عمیق است...

ایتان آرزو دارد تا از شهر کوچک خود فرار کند. او با دختر عجیبی به نام دینا آشنا می‌شود. آن‌ها با کمک یکدیگر از راز تاریکی درباره خانواده‌هایشان، گذشته‌شان و شهرشان پرده بر می‌دارند…