مووی کاتیج

داستان فیلم در دهه‌های سی و چهل میلادی و در کشور ژاپن اتفاق می‌افتد. در این زمان دولت ژاپن از نظام مستبد امپراطوری به کشوری دموکراتیک و خواهان صلح تبدیل شده است. چیو دختر بچه‌ای است که در خانواده‌ای فقیر، در دهکده‌ای کوچک زندگی می‌کند. روزی والدین چیو به خاطر فقر بسیار چیو را به زنی که صاحب یگ گیشاخانه در توکیو است می‌فروشند...

دختر چهارده ساله‌ی وینی، ماری آنتوانت، در وصلتی که فقط از روی حساب و کتاب‌های سیاسی صورت گرفته، با لویی شانزدهم پادشاه فرانسه ازدواج می‌کند. ماری خیلی زود خودش را در لذت‌های زندگی در ورسای غرق می‌کند و از توطئه‌های سیاسی پیرامونش نه سر در می‌آورد و نه در واقع، اهمیتی برای‌شان قائل است...

یک انجمن مخفی به کمک مادر و دختر برای فرار از دست قاتلان می‌آید.

کلوئه زن جوانیست که عاشق روانکاو خود پاول می‌شود. وی بعد از مدتی ارتباط با پاول درمی‌یابد که او بخشی از هویت خود را پنهان کرده است.

ماری د هردیا، برای پرداخت بدهی‌های پدرش با هنری د رگنیرِ شاعر ازدواج می‌کند، ولی ماری در اصل عاشق پیر لوییس است، شاعری که در عین حال مبتلا به جنون جنسی است و بسیار اهل سفر...

این فیلم داستان زندگی مارگریت شانل را روایت می‌کند. کوکو شانل یکی از بزرگ‌ترین وزنه‌های دنیای مد فرانسه بود و در فیلم، زندگی او را پیش از اینکه به شهرت و ثروت برسد می‌بینیم.

داستان یک راهبه قرن هفدهم در ایتالیا که از دیدگاه‌های مذهبی و وابسته به عشق شهوانی رنج می‌برد. او از فردی کمک می‌گیرد اما رفته رفته رابطه این دو زن به یک رابطه‌ی عاشقانه تبدیل می‌شود.

در سال 1973، یک دستیار جوان گالری به ماجراجویی وحشیانه‌ای می‌پردازد تا به اجرای یک نمایش بزرگ در نیویورک کمک کند.

داستان یک متخصص اطفال به نام الکساندر است که به دلیل قتل یکی از نزدیکانش مظنون اصلی پلیس بود و اکنون بسیار درمانده و تنها شده است. اما با گذشت هشت سال، دو جسد جدید پیدا می‌شود و اکنون الکساندر سعی در اثبات بیگناهی خود دارد. پلیس در تعقیب اوست و او هیچ راهی جز فرار کردن ندارد.

رابرت رت، آدم‌کش حرفه‌ای سابقه‌دار باید یک دیسکت اطلاعاتی را که زنی به نام الکترا ربوده، پیدا کند و او را در صورت لزوم بکشد. اما مزاحمی دیگر روی کامپیوتر او می‌آید. میگل بین، آدم‌کش جوان و تازه به شهرت رسیده به رت اطلاع می‌دهد که او هم مدعی کار است...